تقدیم به تمام عاشقان

تقدیم به تمام عاشقان

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 141
بازدید دیروز : 422
بازدید هفته : 1372
بازدید ماه : 2459
بازدید کل : 35251
تعداد مطالب : 577
تعداد نظرات : 279
تعداد آنلاین : 1


پيامبر(ص ) اينگونه بود

پيراهن پيغمبر(ص ) كهنه شده بود شخصى دوازده درهم بايشان هديه كرد، آنجناب پول را به على عليه السلام دادند تا از بازار پيراهنى بخرد، اميرالمؤ منين عليه السلام جامه اى بهمان مبلغ خريد وقتيكه خدمت پيغمبر (ص ) آورد، فرمودند اين جامه پربهاست پيراهنى پست تر از اين مرا بهتر است ، آيا گمان دارى كه صاحب جامه پس بگيرد؟ عرضكرد نميدانم فرمود به او رجوع كن شايد راضى شود.
على عليه السلام پيش آنمرد رفت و گفت پيغمبر(ص ) ميفرمايد اين پيراهن براى من پربها است و جامه اى ارزان تر از اين مى خواهم ، صاحب جامه راضى شد و دوازده درهم را رد كرد. فرمود وقتى پول را آوردم حضرت با من ببازار آمد تا پيراهنى بگيرد. در بين راه بكنيزى برخورد كه در گوشه اى نشسته بود و گريه مى كرد، جلو رفته و سبب گريه اش را پرسيد. گفت يا رسول الله مرا براى خريدارى ببازار فرستادند و چهار درهم همراه داشتم ، آن پول را گم كرده ام . پيغبر(ص ) چهار درهم از پول جامه را به او داد و پيراهنى نيز بچهار درهم خريدارى كرد در بازگشت مرد مستمندى از ايشان تقاضاى لباس كرد همان پيراهن را باو دادند، باز ببازار برگشته و با چهار درهم باقيمانده پيراهن ديگرى خريدند وقتى كه بحمل كنيز رسيد او را هنوز گريان مشاهده كرد، پيش رفته فرمود ديگر براى چه گريه مى كنى ؟ گفت دير شده مى ترسم مرا بيازارند، فرمود تو جلو برو ما را بخانه راهنمائى كن همينكه بدر خانه رسيدند. بصاحب خانه سلام كردند، ولى آنها تا مرتبه سوم جواب ندادند. پيغمبر(ص ) از جواب ندادن سؤ ال نمود صاحب خانه عرضكرد خواستيم سلام شما بر ما زياد شود تا باعث زيادى نعمت و سلامتى گردد، حضرت داستان كنيز را شرح داده و تقاضاى بخشش او را كردند. صاحب كنيز گفت چون شما تشريف آورديد او را آزاد كردم آنگاه پيغمبر(ص ) فرمود دوازده درهمى نديدم كه اينقدر خير و بركت داشته باشد دو نفر برهنه را پوشانيد و كنيزى را آزاد كرد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: امید و آرزو تاريخ: 1 آبان 1389برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه سكوت كرديم چه مغرورانه التماس كرديم چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود و عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم هديه خداوند را از هم پنهان کرديم .

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to razeeshgh.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com